دیــوونـه بـــازیـهای مـا دوتـا

صبـــــح بهــم پیـــــام میده کـــه یــــه هـدیـه واسـت دارم کـــه الـان نمیگمش

هـــر چـــی اصـــرار مـیکنم نمیگـه

منــم مشغـــول درسـم میشـم تــا ظهـر...بعــــدشم کـه اونقـدر همه چیـز

رو دور تـــند بـــود و بـدو بـدو دنبــال کــارا بــــودم کــه همـــه چیـــز از ذهنـم پــــرید

یـــــادم می افتــــه که هنوز تخـــم مرغ رنگــــ نکردم...سفره رو نچــــیدم..

اتــــاقم شدید بـــه بـــازار شــــام شباهت پیدا کـــــرده...

غــــرغــــرکنـــان میرم همـه رو انجـــام میدم...

میـــزو کــــه میچینم چـــن تـــا عکس میگیرم چــون بــــه آقـــــای عشق قــول دادم

بـــه ســآعت نگـــاه میکنم فقط 5 دقیقــــه وقت مونـــده سریع بهش پـیــــام میدم و سـال نـو

رو تبـــریک میــــگم...قـــــرآن بــــه دست میشینم ســر سفـــره...

نمـــیدونم چــی میشه یه حس خاصی پیــدا میکنم...یـــه حس به سفیـــدی نــور میریزه

تو وجودم آرومم ولــــی نـــآخواستــــه اشکـــ میریزم...حس میکنم نگـــاه خـــدا به منه

مــامانم اشکــامو میبینه و اشکـ اونم جــاری میشه

نمیدونم اشکم از خوشحـــالی تموم شدن این ساله یا از نــاراحتیِ

کســـایی که دیگه بینمون نیستن...

یـــآفــــاطمه گویـــان ســــال نــــو میشه ...

صداشو که از پشت تلفن میشنوم گریم قطع میشه

نـــاخودآگـــاه میخندم...اونم میخنده..ارومم حس خوبی دارم

بهم میگـــه یــادته گفتم شب یه چیزی رو بهت میگم

آدرس یــــه وبــو بهم میده وقتی میرم تو وبلاگ

زبونم بند میـــاد تمومشو واسه من نوشته

ولـــــی چطوری؟اونکــــه نتش قطع بــــود

ســــرشـار از یــــه حس شیرینم...اینکه یه آقایی دارم که فقط شــادیم واسش مهمه

بعـــــــدا نوشــــت:

جواب اقایی انا خانوم:

الهی فدای تو خانوم گلم بشم  عزیز دلم 

زندگی تو برا من از همه چیز مهم تره   فداتشم الهی

ایشالا  که امسال سال خوبی کنار من داشته باشی  ومنم  کنار تو

ولی برا من هر روز عیده کنار تو

فرشته ی منی  بدون تو یه روز هم نمیخام زنده باشم  تو وجودمی  فدای اون اشکات بشم بوسه

امسال خیلی چیزا برات در نظر گرفتم  عزیز دلم

برای همه سال  خوبی را ارزو میکنم

+خـــــدایــــا شُکــــــرتــــ...عـــاجــزم در بــــرابر این همه خوبیت

+ 29 / 12 / 139210:51 PM shiNy GiRl |

 

 

اگـــــه بخــــــوام بگــــم 92 واسم چــــطور گـــذشـت همینـقدر کــافـیـه که خوشحـــالم

کـه تمـوم شُـد...هـم روزای بـــــد داشتم و هم روزای خـوب ولی بـدیهاش بیشتــــر بــــود

خیلی بیشتـــر...فـــروردینش بــا یـــه داغ شُــــروع شد...بـــــا یـه غـم خیلی بد...

واســه اولین بـــار شکستـم...دلم نمیخواد دیگه هیچ فروردین و ادیبهشت امثـال 92

تکـــرار بشـــه...گـریـه کردیم...خیلی ها تنهـامون گذاشتن...خیلی خیـانتا دیدم و گذشتم

دلم شکست و سکوت کردم...لبخند زدم...خندیدم اما تلخ...

خرداد کــه رسید خدا لبخندشو دوبـاره بهم نشون داد...بهترین هدیه ی تولدمو از

خدا گرفتم...آقـــــای عشق من حضورت تو زندگیم بهترین اتفاقی بود که ممکن بود بیافته

اولــش خواستم فــــرار کنم فرار کنم از حسی که بین ما داشت جون میگرفت

بــاهات لج بــــازی کــــردم ردت کردم...امــــا تو مردونه وایسادی پـای حست و ازش دفاع کردی

نـــرفتی موندی با وجود تمـام کارایی که میکردم که بری

اونقـــدر که منم ازش فرار نکـــردم بهت ایمان آوردم به عشقت به چیزی که

بینمون بودو هست خیلیها خواستن نذارن امــا نذاشتیم و هنوز از عشقمون دفاع میکنیم

استخاره گــــرفتم و تو اشک ریختی...

دعوا کردیم زیـــــاد...ولی همشون از روی عشق بود

همشون واسه این بود که بهم بفهمونی چیزی که بین ما هست عشقه و نباید ردش کنم

اشکها ریختیم کنار همدیگه مرهم شدیم واسه دردای هم...

تصمیم گرفتیم به زندگی نبــــازیم بخنـــدیم حتی اگه زندگی بدترین بلا رو سرمون بیـــاره

مــــــرد من کسیــــه که بخاطر دردا و غمای من اشک ریخت ومن اینو با افتخار میکوبم

تو دهن همه کسایی که نمیخواستن بذارن عشقمون جون بگیره ...

روزای تلخمونو با خنده ها کل کلای الکی خوشمون شیرینش کردیم

خدا معجزه هاشو یکی یکی نشونمون داد...خواب خواهرم...

هر چـــی که بود با هم پشت سر گذاشتیم بدون اینکه ذره ای از عشقمون کم بشه...

تو سال نو فقط بخند که خنده هات زندگیه منه...

اینم از حرفــــای آقــــای عشقم:

:امسـال خیلی شیرین بـــود...همش دعوا...(آیکون خنده)

امسـال سـال خوبـی بود واسم چون کنـار تـو گل بودم...

و هستم تو همیشه برای من پشتیبان بودی

خوشحالیمو بتو مدیونم...خیلی حالم عوض شده

کنــــار تـو میتونم بـه همه چیز برسم

این اولین عیــــده که میخوام کنارت باشم...

ایشاالله یه سال جدید بدون غم داشته باشیم

همینکه کنارتم همش خاطرست هر یه لحظش خـاطرست

هههه همینکه دعوامون میشه بعدم مثه دوتا خل

قربون صدقه هم میریم خاطرست...

بـــازم اینکه من دیوونتم...

همینکه یهو قـاطی میکنی کیف میکنم فقط از پست برنمیام

بعـــــــدانوشت:

آقـــــای عـشق فرمودن:

روزای اول که  باهاش اشنا شدم همش فرار میکرد ههههه

الهی فداش بشم  ولی به مرور زمان برعکس شد همه چیز

ما همیشه دعوامون میشه بعدم  قربون صدقه هم میریم یکمم با تلفن  حرف میزنیما  دوباره اشتی

و باز این اناخانوم منو حرص میده منم نمیتونم کاریش کنم 

همش حرص میده  منم دلم نمیاد بهش چیزی بگم

 

+ثبــــــت لحظه های نــــآب عاشقی

+لــــــباتون پـــــر لـــبخـــند ...دلـــاتون سبــــز...عیدتـــون پــــــر از خوشی

+خــــدایا لبخندتو از زندگیـــــمون دریغ نکن

+یـــــــآ علــــی

+ 29 / 12 / 13926:36 PM shiNy GiRl |

 

یکـــی از اخلـاقـآیِ خـــوبــــی کـه من دارم ایـنـه کـه:

وقتـــی آمپــــــر میچسبونم  ایــن اعصـــاب مـن خـعلـی اعصـاب بـــی فرهنـگ و بــیشعـوری میشـه

 

بـه گـــونـه ای کـه هر کسـی  کـــه در ایــن مواقع دور و بــــرم بــــاشـه رو مورد لطـف و رحمـت خودم قـــرار میدم

(در بعضـی مـوارد جـویدن خـرخـره طـرف مقابلم هم مشـاهـده شُـده)

و عـامـآ از اونجـایـی کـه مظلـوم تـر از اقــاییمـان نمیابیم ایشـان را مورد عنـایت خویش قرار میدهیم

هـرچــــه از ذهنمـان میگذرد و نمیگذرد همچون پتکـی بر سر ایشـان فـرود می آوریم

بــــاشـد کـه کمـی خـاطرمان منبسط گـردد و آرام شـود

هر چـه گفتنـی و نـاگفتنـی است را مینویسیم و صدبار از رویش میخوانیم

تـا مطمعن شویم چیزی از قلم نیفتـاده است و ارسال مینمایییم برای آقایمان

و حتمـا مطمعن میشویم کـه پیـام بـه دستشـان رسیـده است

و اگــــر نرسیده بـود کـه بـاز هم میفرستیم

خلاصه به هنگـام عصبانیت همراه بـا بستن چشمهایمان مغزمان هم بـه حالت خواب به خواب فرو میرود

و تنهـآ دهـانمان را میگشـاییم و اعصاب و روان آقایمان را شاد مینموییم

بــــاشد کـه مورد پـذیرش ایـزد تعـالی قـرار بگـیرد و رستگـار شـویم

وقتــــی خوب صدایمـان را پس سرمـآن انـداختیم و روح طـرف مقآبلمـان شـادمان گشت

آرام میگیریم

و تـــازه ذهنمـان بـه کـار می افتـد و میبینیم چـه ها کـه نگفتیم

وامـا بــه روی مُبـــــارکمـان هم نمی آوریم و بـــا لبخندی عمیق

میگوییم خــــــــــــب دیگـــــــه چـه خبـــــر؟

 بعـــــدانوشت:

آقـای عشق گفتن : هر وقت امپر میچسبونه   منو خفه میکنه

  هعی به قول خودش بهم حرف میزنه  و غرغرمیکنه

بعضی وقتا یه چیزای میگه که من کف میکنم  ههههه

بعضی وقتا منم قاطی میکنم دوس  دارم  خفش کنم

ولی  من دلم نمیاد  به  وجودم همه کسم چیزیم بگم فداش بشم  

انا همه زندگیمه  مگه میشه من  کاری کنم 

فقط بعضی وقتا  پسری بدی میشم یکم داد میزنم   ببخشید

 

نتیجـــــه گیری:خب آخـه مـاها اگه واسه عشقـــامون غرغر نکنیم واسه کی غرغر کنیم هان؟

 

+ 29 / 12 / 139212:23 AM shiNy GiRl |

 

 

 

آخــریـن پــس لرزه هـای خونه تکونی مــا دقیقـا چنــد لحظــه پیـش تموم شد:)

 

مدیونیــن اگـه فکـــر کنیـن منــم تو ایــن اقـــدامــــاتـ منهــدم کننــده کثیــفی هـا

ذره ای مشارکــتــ داشتــم:)

دریــــغ از یــه کمــک کـــوچـــولـو

کلا بــــا اینجــور کــارا رابطـــــه خوبی نــدارم:)

دقیقــا خــونـه تکــونـی هـم بـا مـن رابطــه خـوبـی نــدارهـ

 

خــونـه تکــونــی رو مــامـانـم دو هفتــه پیش شُــروع کــرد

و اتـاق منم دومیــن مکــانی بود کــه تمـیز شـد!

وقتــی اتــــاقمـو تمیـــز دیدم اصلا شَدیــــــــد دپــرس شُـدمـآ

آخـــه چــــه معنــــی میده اُتــــــاق اینقـــــدر تمیز بــاشـه؟

اُتــــاق تمیـــــز کســـل کننده استــ

اتــــاق بایــد شلختــــه درهـم برهــم بـا شـــــه:)والا

همچیــن میــــری تـــو اُتــــاق روحــــت از اون همه وضع و اوضـــاع قاطــی پــاتــی شـآد بشــــه

(وقتــــی صــورت آقــــای عشقمــــو موقـــع خونـــــدن ایــــن خطـوط تصــور میکــــنم نمیتونم از تجسـم صورت حرص خوردش لبخنـد خبیث نزنــــم)

وایـــــن شُـــــد کــــه خونه تکــونـی مــآ ایــــن همـــــه طــــول کشیــــــد:)

 

چـــــون شخــص اینجــــانب عملیـــات ضـــد خــــونه تکونیمو آغــــاز کــرده بودمــ:دی

 

مــــــآمـانــم بــــود که از اونطــرفــ خــونه رو بُخـــار میگــــرفتو من بــــودم که از

 

این ســــو طرح زیبــای پنـــج انگشـ پــا رو بهـ اِضـافــه ی کفــــ پــا بــر سرامیکـهای تمیز خونــه نقــش میزدم:دی

 

مــــــرضـــی بــــه نـــآم حـــرص دادنـ  دارمـ دیگــــــه(پُــــــــرابلــم؟)

و الـآنـــــ خیــــآلــــم آســــودســــت کهـ

اُتــاقم دوبــــاره شُـدهـ هَمـــــون اُتــاق دوستـ داشتنیم

البتــــ مــآمـانمم بــی کـــار ننشست و طی یکـــــ عملیـات منهدم ســــازی مجبــــورم کرد

که خونه رو مُجــــدد بُخـار بکشـم

عــــــآمـآ منکــــه از رو نمــــیرم

 

راستــــــی چهار شنبه سوری روز ملی مبارزه با آرامش اعصاب

بر شما ترقه بازان گرامی مبارک باد !

عـــــــآشقآنـهـ نـــــویـس:

دستانت را به من بده تا با هم از رو آتش بپریمم!

آنان که سوختند ، همه تنها بودند!

چهارشنبه سوری مبارک

 

+ 27 / 12 / 139211:59 AM shiNy GiRl |

 

 عشق من ، قلبت را فشرده ام در آغوشم


میرویم تا اوج احساس عشق ،

تا برسیم به جایی که نبینیم هیچ غمی را در سرنوشت


تا برسیم به جایی که من باشم و تمام وجودت ،

بیخیال همه چیز، باز کن برایم آغوشت


عشق من ، تو را در میان خویش گرفته ام ،

من که از آغازش هم عاشق تو بوده ام ،


من که در تمام سختی ها در کنارت بوده ام ،


تو چقدر خوبی که تا اینجا هم از دلت راضی بوده ام . . .


شب میشود و دلتنگی هایم بیشتر ،

چرا نمی رسد فردا ،

چند قطره اشک هم بیشتر . . .


فردا برسد و باز تو بیایی ،

من تو را ببینم و تو با عشق کنارم بمانی . . .


عشق زیبای تو ، من عاشقم ،

تمام احساستم به حساب قلب تو


خوب هوای قلبم را داری ،

همین را میخواستم از خدا ،


تو چه احساس زیبایی داری

، همین است که همیشه شادم ،


همین است که همیشه با آرامش شبها را میخوابم . . .


عشق تو اینجاست در قلبم ،

قلبی که درگیر است با یادت ،


خودت هم میدانی خیلی وقت است که میخواهمت


عشق من ، سرت را بگذار بر روی شانه هایم ،

بگذار سکوت باشد بینمان تا بشنوم صدای نفسهایت،


تا برسم به جایی که در بر بگیرم تمام احساسات زیبایت را . . .


احساسی از تو ، که با آن به اینجا رسیده ام ،


که من هم مثل تو با احساس شدم

و در ساحل دلت امواج مهربانت را در میان گرفته ام


با تو همیشه در اوج عشق به سر میبرم ،

با تو هر جا که بخواهی میروم ،


با تو عاشقم و همیشه به قلبت عشق میدهم . . .


عشق میدهم تا عاشقانه بمانیم ،


تا هر جا رفتیم در آغوش هم ،

این شعر را برای هم عاشقانه بخوانیم . .

+ 22 / 12 / 13924:53 PM shiNy GiRl |

دل نوشتــ

 

هر چی فکر میکنم میبینم امروز فقط رویا بود و بس...

از اون دسته لحظه های ناب تکرار نشدنی بود

و چقدر دل خواهان این تکراره...

 

همون لحظه هایی که شیرینیش برای لحظه ای کوتاه به دلت میشینه و

و باقی عمر فقط حسرت تکراراین شیرینی به دلت میمونه...

امروز همه چیز بدون برنامه ریزی معجزه ساخت...

 

گاهی با تموم خواستنا و جنگا برخلاف انتظارت همه چیز خراب میشه...

گاهی هم بدون فکر و برنامه بهترینِ بهترینهای زندگیت میشه....

 

همه چیز وقتی شروع شد که خواب رفت و بیداری جاش اومد...

از بارون دم صبح...

اول صبح وقتی بیدار شدم و تو اون هوای گرگ و میش

قطره های کوچولو کوچولوی کنار هم ردیف شده ی

روی شاخه ی درخت رو دیدم دلم هوایی شد...

هوای لمس اون قطره های بارون روی صورتم...

 

بندای کفشمو محکم گره زدمو

چتر به دست مسیر همیشگی رو پیش گرفتم

همون جای همیشگی...همون جایی که ارامش رو تو رگهات میریزه...

همون جایی که از زیباییش اسمشو باغ بهشت گذاشتم...

و تو روزای بارونی نفست رو تو سینه حبس میکنه...

 

همه چیز دست به دست هم داد واسه ارامش پیدا کردنم

واسه حس کردن لبخند خدا...

وقتی صدایی جز برخورد قطره های بارون با چتر به گوشت نمیرسه

وقتی از خیس شدن پوستت با اب بارون تموم بدنت حس رویش میگیره

وقتی نفسای عمیق پشت سر همت بوی نم خاکه که میفرسته تو ریه هات

تک تک سلولهات فقط خدا رو فریاد میزنه...

 

امروز فقط جدال ابرا نبود که این زیبایی رو رقم زد...

امروز جدال زمستون و بهار بود...

جدال خواب و بیداری...

مرگ و رویش...جدال به رخ کشیدن اومدن و رفتن

زمستونی که با اخرین نفسهاش سعی در موندن داشت و بهاری که

ذره ذره در زمستون رخنه کرد و به یکباره پرده از رو کشیدو به پا شد...

 

ققنوس وار از خاکستر زمستون بال کشید...

امروز روز دیدن اولین شاخه ی شکوفه زده ی سال بود...

روز دیدن سبزی برگهای بید که به جنگ قرمزی شاخه های نارون رفته بود

و مینیاتوری ساخته بود از درهم پیچیدنِ

قرمزی نارون و سبزی بید و کبودی اسمون...

 

به اول جاده ی کوچه باغ که رسیدم دلم پر کشید

رها شدن روحم رو از قفس حس کردم

چترو بستمو پا گذاشتم تو جاده ی باریکی که از یطرف به رودخونه ختم میشد

از طرف دیگه سبزی زمینهای کشاورزی تو ی نگاهت بود

 دو طرف جاده در حصار مشتهای در هم گره کرده ی

شاخه های نارون ...

 

صدای بارون و اب رودخونه زیباترین سمفونی زندگی رو به رخت میکشید

 

امروز شیرین بود...زمزمه های اروم من و خدام زیر بارون..

 

رویش دوباره ی احساسم ...

روز برگشتن به خود واقعیم...

غسل احساسم با اب بــارون ...

 

امروز یجور خاصی خآصــ بود...

 

 

 

 

 

+ 21 / 12 / 13925:51 PM shiNy GiRl |

کجایی مرگ؟ چرا دیگر سراغ از من نمی گیری؟


کجایی مرگ؟ مگـــر از مـن گــریزانی؟


چنان دلشوره دارم من،چنان دلتنگ دیدارم!


که گویی آسمان هم از حضورم شکوه ها دارد!


دل من خواب می خواهد کمـے آرامش مـطلق!


بیا ای مرگ،بیا از غـــــم رهـــایم کن

 

 

 

 

غم نوشتهـ

 

کاش میشد صداها رو هم کنار عکساشون قاب کرد روی دیوار...

 

+ 20 / 12 / 13928:29 PM shiNy GiRl |

هر روز عاشقانـﮧ تر مـﮯ نویسم


تا تمام دختران این سرزمین

تب ڪنند!

در حسـرت داشتن معشوقـﮧاﮯ

شبیـﮧ"تـ ـو"

 

+ 19 / 12 / 139211:1 AM shiNy GiRl |

 

نیت می کنم و صدایت می کنم؛

 

با جواب  تو فال می گیرم...

 

اگر گفتی "بلــــــه"

 

روز خوبی خواهم داشت...

 

اگر گفتی "جانــــم"

 

تمام خوبی ها را برای تو می سازم..!!

+ 19 / 12 / 139210:58 AM shiNy GiRl |

 

 دلم خوش نیست . . .

غمگینم . . .

کسی شاید نمیفهمد . . .

کسی شاید نمیداند . . .

کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی . . .

تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی :

عجب احساس زیبایی . . . !

تو هم شاید نمیدانی . . . !

 

پ ن...خدااااا گاهی سکوت خیلی زجراوره...

+ 16 / 12 / 13925:13 PM shiNy GiRl |

 

و می رسم شبی آخر ، به آخر ِ راهم

و می زنــم بـه تــو لبخند آخرم را، هم



لبی که خنده به رویش همیشه می ماند

سرود بوســـه برایت ولـــی نمــــی خواند



لبی که بوسه ربود از لبی به سردی سنگ

و رد بوسه بـــه رویش نشسته آبـــــی رنگ



کبود رنگ ترین شعـــر ِ من : قصیده ی مرگ

سروده می شود و خط به خط و برگ به برگ -



- تو را به خوانش خود در سکوت می خواند

و داغ من بــــه دل واژه هــــام می ماند ...



دلم که سرخ ترین خنده ی خدا بوده

و از جهــــان و جهاندارها جدا بوده ؛



دلــم که سبزتر از جنگل شمالیها

به رقص آمده تر از سماع شالیها ؛



به گرمناکی خورشید خون چکان ِجنوب

شبیه بندر شرجـی ، در انزوای غروب ؛



دلی که موی تو را پشت روسری می دید

و از تلفظ نام تـــــو شـــاد مـــــی خندید ؛



شبیه آهوی زخمی به بند می افتد

و روی صافی ِخطـــی بلند می افتد



صدای سوت و پرستار و شـوک ...خداحافظ !

بگو قناری من ! – نوک به نوک – : خداحافظ !



شکسته می شود آهسته در گلویت عشق

و مویـــه می کند آرام ، رو بــــه رویت عشق



زلال چشم تو در موج اشک می افتد

و روح ِشاد ِتو از اوج اشک می افتد ...



شکسته بالـــی آن روح ! فاجعــه این است !

نه مرگ و من ؛ تو و اندوه ! فاجعه این است !



نمی شود که برقصی ؛ ترانه خوان بشوی !

ولـــی شکسته نبــــاید از این غــــزل بروی



در آخرین غزلـــم وزن مرگ محسوس است

ولی تویی که نفس می کشی درون رَوی !



ضمیر متصل ِ«تو» ، حضــور ممتد عشق

به گوش می رسد از بیتها ، بلند و قوی



و باز مثل همیشه تـــو شعر می گویی

من از تو می شنوم واژه را ؛ تویی راوی



بلند شو که شکستن به تو نمی آید

چنین خمیده نباید از این غـزل بروی



بزن به کوچــه و این شعر را بلند بخوان

نترس غمزده ! در جان پناه ِشعر بمان !



درون قافیــــه هایــــم بـــه رقص می کشمت

به بیت - بوسه ی شعرم دوباره می چشمت



نسیم ، دست من است و کلاف گیسویت ...

ستاره می چکد و بافـــه بافــــه گیسویت –



- شبی شبیهِ شب ِ شادمانی ِعشق است

سفیر ِ سلسله ی آسمانـــی ِ عشق است



که عطر یاس و بهار و ترانه آورده

برای من غزلـــی نوبرانــــه آورده


برای من ! خود ِ این من که می دود به مَنَ ات !

مَنــی کــــه  بارش  باران  بــــه  روی پیرهنت !



منی کــه روی لبت قطره قطره می رقصم

و دست می کشم آهسته بر سپید ِتنت !



تنی که نت به نت اش را غزل نواخته ام

بیا پیانوی نوکوک ! می شوم شوپن ات !



کـــه رقص فا و سُل از فاصلــــه نمــی ترسد

که فصل بوسه – بهار است همچنان دهنت !



سخن بگـــو و چکـــاوک بریـــز در رگ ِشب

که این غزل شده شاگرد شیوه ی سخنت



پرنده باش ! جهان بی پرنده می میرد

جهان و چلچله هایش فدای پر زدنت !



جهان و چلچله هایش پرنده می خواهند

برای بُردن ِ بــــازی بــرنده  مـــی خواهند

برای بُردن بازی ! کـــه دست غم آس است !



بِبُر به بی بی دل ! که برنده احساس است !

تو حاکمی که وجودت شبیه زندگی است



که این تلاوت ِ نص ِ صریــــح ِ زندگی است

برنده باش ، پرنده ! به نام ِ نامی ِ دل !



که غیر ِعشق ندارد جهان مان حاصل

چه آتشی ست میان مرور بوسه ی من ؟!



نبند دل به غمت بــــی حضور ِبوسه ی من

به هم نزن که در آن نیست شعله ای دیگر



و نیست آتش سرخــــی میـــــان ِخاکستر



بریـــز عطر غـــــزل را میان گیسوهات

بخند و طعم عسل را ببر به کندوهات

و آبهای جهان را چنان نوازش کن

کـه رودهاش برقصند با النگوهات



که جنگلش ببرد رشک بر طراوت عشق

بـــه بیشه زار تن تو ؛ به بچــــه آهوهات



تویی که مادر شعری ؛ بیا و شیر بده

بــــه بره های غــزل در میان بازوهات



ستاره پشت ستاره ، اسیر چشمانت

هزار مــــاه ، شکار ِ کمـــــان ابروهات



سپیده هـــا همه تکرار صبـــــح پیشانــی ت

شبانه ها همه مست از شمیم شب بوهات



و مست می شَوَمَت باز در شبی دیگر



و بوســـه می زَنَمَت باز در لبـــی دیگر



به عطر ِوحشی ِباران ، به شور باید رفت



بـــه سرزمین ستاره ، به نــــور باید رفت



به عشق ناب سلامی دوباره باید کرد



به آفتاب سلامــی دوباره باید کرد ...

+ 16 / 12 / 13925:1 PM shiNy GiRl |

 

بی خیال تمام هیاهوی اطراف



بر ساحل زندگی قدم می زنم



بی خیال فکر تو

دنیای خود را نقاشی می کنم

بی خیال تمام آنچه باید باشد

نگین عشق را بر انگشت خود می آویزم



بی خیال همه رفت ها

به داشته های خود دل می بندم

اما

بگذار قدم بزنم...



قدم هایی سرشار از احساس بر ساحل زندگی



این روزها...

غروب عشق برای من

حیات دوباره خورشید

در آنسوی آسمان بودن ها؛ بر ساحل زندگیست!



نسیم دریا بر لبانم می نشیند

با خود می اندیشم

گویا

عشق در همین حوالی ست...



و باز می گویم

شاید

تا غروب عشق

نیمروزی باقی ست...

+ 14 / 12 / 13929:51 AM shiNy GiRl |

 

 

گاهے اوقات

شاید تنها شادے زندگے ام این است

که هیچ کس نمے داند تا چه حد 
غمگینم

+ 14 / 12 / 13929:39 AM shiNy GiRl |

شنیدید که میگن : اونی که گریه می کنه ، یه درد داره

اما اونی که میخنده هزار تا!

من میگم : اونی که میخنده هزار تا درد داره

ولی اونی که گریه میکنه

به هزار تا از دردهاش خندیده , اما جلوی یکیشون کـــــــــــم آورده !

 

+ 14 / 12 / 13929:34 AM shiNy GiRl |

 

 

 وقـتی یـه چـیــزی بـهـت میـگـه حـــرصـت دراد...


بـرمـیگــردی و بـا اخـــم نـگاش میـکـنی و یــه ضــربـه مـیـزنی

بـه بـازوش کـه بـگی خـیلی بـدی...

امــا تنـهـا کاری که اون مـیکنـه یـه لبـخـنـد مـیـزنـه و مـیگـه :

زدی؟!...مـنــو زدی؟بـاشه...!

قـهــر مـیکـنـه و روشـو بـرمـیگـردونـه ...

اونـجــاس کـه دلـت میـگیـره...

اسـمشـو بـا تـمــام عـشـق صــدا میـکـنی

دسـتـاتـو میـگیـره و میـگـه جــونـم؟

 شــوخی کــردمــو مـیـبرتـت تـو آغـوشـش....

چـشـاتــو میـبنـدی و دلــت آروم میـگـیـره!!!

اونـجــاس کــه مـیگی خــدایــا ازم نـگـیـرش...
 
پ ن...بهترین بودی و هستی آدم خآص زندگیم
+ 9 / 12 / 13927:47 PM shiNy GiRl |

 

 

 

یهو تصمیم میگیری عوض شی

 

پست خنده دار میزاری 

 

نشون میدی ب ایندت امیدواری

 

اهنگ شاد و دنس پلی میکنی

 

ارایش میکنی

 

لباس خوب میپوشی

 

با دوستات میزنی بیرونو دور دور

 

شیطنت میکنی

 

ولی نمیدونم چی میشه 

 

ی مدت که میگذره ها

 

همچین کم میاری

 

باز میشینی تو خونه

 

باز اهنگ همشگیتو پلی میکنی

 

باز هر چند لحظه ب دیوار زل میزنی

 

خاطراتتو یکی یکی مرور میکنی

 

هرکس میاد سمتت پسش میزنی

 

حتی ادامس

 

حتی خانوادت

 

حتی بهترین دوستات

 

از جاهای شلوغ فرار میکنی

 

با خودتم دیگ لج میکنی

 

و به اندازه تموم اون روزایی که خودتو نیگه داشتی

 

و تظاهر کردی توپه توپی

 

میشینی...

 

گریه میکنی....

 

+ 4 / 12 / 13925:13 PM shiNy GiRl |

+دختر خانمای عزیز این پست برای شماست!!

 


دفاعیه پایانی فریماه تولایی (مریلا زارعی)

 

در دادگاه از شیرین (طناز طباطبایی):



بسم الله رحمن الرحیم-


آقای رییس٬ قضات محترم٬ جناب دادستان

 

شما خودتون مستحضر هستید در دنیا قتل هایی هست

 

به عنوان قتل های زنجیره ای

٬

این قتل ها به جز موارد نادر عمدتا

 

توسط پلیس کشف می شن

 

و قاتلین و مجرمین به مجازات عملشون می رسن.چرا؟

 

چون جسدی وجود داره.چون جنازه ای هست٬

 

رد و سرنخی هست

 


اما مجازات قاتل آدمایی مثل موکل من چی می شه؟

 

متاسفانه این جنایت ها اغلب سال ها

 

طول می کشه تا کشف بشن.

 

نمونه اش چند روز پیش توی

 

روزنامه ای که مطالعه می کردم.

 

یک زن بیچاره ای مورد تهاجم دو مرد دیو صفت

 

قرار گرفته بود که الحمدلله تونسته بود

 

فرار کنه و مستقیما به پلیس شکایت کنه

 

و پلیس ما کمتر از 4 ساعت مجرمین

 

رو دستگیر می کنه و کمتر از 2 ساعت

 

اون دو نفر اقرار می کنن به جرم.

 


اما کاش همین یک جرم بود.

 

35 مورد تعرض به زنان این مملکت 35 مورد بدون شکایت

 


چطور ممکنه ما در این مملکت 35 مورد تعرض داشته باشیم

 

و یک زن حاضر نباشه شکایت کنه. دلیلش چیه؟

 

دلیلش چیه جناب دادستان؟

 


دلیلش اینه که قربانی٬ خانواده قربانی به دلیل حفظ آبرو

 

٬ حفظ آبروی خودشون

 

در خانواده و محیط زندگی بر جنایت

 

جنایتکار سرپوش میزارن

 

و با اون در واقع همدست می شن.

 


چه چیزی باعث می شه زنی که مورد آزار و اذیت قرار گرفته

 

سال های سال تهدید و تحقیر و توهین رو

 

با خودش به دوش بکشه و جایی شکایت نکنه.

 


چه چیزی باعث می شه؟ فکر نمی کنید

 

ریشه در اون اصل همیشگی داره

 

که در گوش ما زنها از اول تا الان زمزمه کردن که هیس!

 

ساکت٬ آرام٬ دختر فریاد نمی زنه

٬

دختر داد نمی زنه.


...


و در پایان به عنوان آخرین دفاع حرفی ندارم به جز..

 

به جز گریه برای متهم.


فیلم هیس دخترها فریاد نمی زنند


کارگردان : پوران درخشنده

 

 

 

http://topwebmaster.ir/upload/images/61797327146149331486.gif

+ 4 / 12 / 13924:14 PM shiNy GiRl |

میگن دختر یعنی ظرافت


یعنی زیبایی در عین سادگی


یعنی درست حرف بزن صاف وایسا درست راه برو


دختر یعنی نجابت یعنی سرت پایین باشه


یعنی تو خیابون به هرکسی نگاه نکنی


یعنی انقدر برا خودت ارزش قائل باشی که نزاری طرف مقابلت که


حتما عشقته یه بار گوشی رو روت قطع کنه


دختر یعنی بابا بابا گفتناش


شبا تنها تو اتاق بودنو ترسیدناش


دختر یعنی خانوم بودن یه دختر مثه خواهر یلدا


دختر یعنی بزرگ بودن تو بچه گیاش


دختر یعنی تجربه تو بازیای بچه گونه


دختر یعنی یه فرشته یه دنیا مهربونی و صداقت


یه دنیا اشکایی که شبا رو بالشتش میریخت


یه دنیای خنده های ملیح و زیبا ولی روی گریه های سختو دردناک


دختر یعنی بغضی که ترکید ولی اشک نشد


یعنی وقتای اضافه سرکلاس هر معلم ،ته کلاس نشستنو سر رو


شونه ی دوستت گزاشتنو گفتنو گریه کردن


یعنی فکر پری ی قصه ها و شاهزاده ی رویاها رو کردن


یعنی بعضی از دغدغه های بچه گونه ی ما مثه لباس خریدن برا عروسیه دختر خاله


یا ارزوی پوشیدن کفش های به قول خودمون تق تقی


یعنی تو بچه گی هاش یک ساعت جلوی ایینه بشینه و ارایش کنه


اخرش پشیمون شه و همشونو پاک کنه


دختر یعنی بعضی مواقع پرواز با وجود سقوط


دختر یعنی اینا...

 

 

+ 1 / 12 / 13927:3 PM shiNy GiRl |